مقالات

بيماري وسيع فراگير فرهنگي و اجتماعي

چکیده

بيماري وسيع فراگير فرهنگي و اجتماعي

1388/11/23
7126 بازدید
بيماري وسيع فراگير فرهنگي و اجتماعي

بيماري وسيع فراگير فرهنگي و اجتماعي


1- توي بازار همه ي کاسب ها اقدس را مي شناختند و به او اعتماد داشتند. اگر اعتماد نمي کردند. زندگي اش نمي چرخيد . . . اقدس کارش را با دست فروشي از «چارسوق کوچيک» شروع کرد.  کف بازار مي گشت و کيسه هاي پلاستيکي مي فروخت. کم  کم يکي از کاسب هاي بازار جعفري، آقا کمال به او اعتماد بيش تري کرد و گفت:
«اقدس اين چک رو ببر بازار مشيرالخلوت بده به حاجي حسام» اقدس چک را برد و رساند و سلّانه و سلّانه برگشت . . . اقدس شده بود آچار فرانسه ي راسته ي بازار. عصرها هم سلّانه سلّانه راه مي افتاد، مي رفت خانه اشان . . . توي کوچه پس کوچه هاي فلاح . . . زماني که اقدس مُرد، ميدان فلاح . . . قيامت بود، تمام بازار آمده بودند . . . ماشين هايي که اطراف مسجد ابوذر پارک شده بودند، بالاي يک ميليارد پولشان بود، اما يکي از ماشين ها . . . بنز سفيدي . . . بود. راننده اش . . . سرش را گذاشته بود روي فرمان و شانه هاي اش مي لرزيد.

_خلاصه نويسي از صفحات 117 تا 119 کتاب آدم ها نوشته ي احمد غلامي، چاپ اول، نشر ثالث، 1389 _
2-درگيري راننده ي بنز و بي ام و . . . رنگ خون گرفت . . . راننده ي بنز با استفاده از قمه اي که در خودرو داشته به راننده ي بي ام و حمله ور شده است. سپس راننده ي «بي ام و» با سوار شدن بر خودروي خود به سوي راننده ي بنز حمله ور شده و او را زير گرفت و از محل دور شد . . . ساعت وقوع اين حادثه 1:40 بامداد . . . بود که کم تر خياباني در تهران تردد به خود مي بيند، آن هم در شرايطي که هوا به منفي دو درجه رسيده بود . . . ساعت يک و سي دقيقه ي بامداد شنبه نهم دي ماه بـود که يکي از دو راننده بـراي عـابـراني که از سوي کـوچه ي 11 بلوار سعـادت آبـاد تهران رّد مي شدند و در بين آن ها چند زن هم بودند ايجاد مزاحمت کرد، سر همين موضوع ناگهان هر دو راننده از خودروهاي مدل بالايشان پياده و با هم درگير شدند.

_نقل از روزنامه ي اعتماد 10/10/1391 به نحو کوتاه_

3-    چهار جواني که فيلم زورگيري اشان توسط  پايگاه خبري عصر ايران منتشر و سبب شد به اين سرعت شناسايي و دستگير شوند و سردسته اشان به «چُرخنگ » معروف است، محاکمه شدند.
   متهم رديف اول گفت:
«مادرم مريض بود و براي عمل احتياج به چهار ميليون پول داشت . . . گفتم به هر طريق اين پول را جور مي کنم و به خاطر اين فقر مجبور شدم دست به اين کار بزنم.»
  متهم رديف دوم گفت:
«در اين ماجرا فريب دوستم را خوردم. از اين سرقت 10 تا 15 هزار تومان نصيب من شد.»  
  متهم رديف سوم گفت:
«. . . با مشکل مالي روبه رو بودم، سرباز فراري هستم و از اين زورگيري حدود 30 هزار تومان به دست آوردم.»
  متهم رديف چهارم گفت:
«من پيک نمايشگاه خودرو هستم، به من گفتند تو فقط ترک موتور بنشين و نمي خواهد از موتور پياده شوي.»  
_نقل به خلاصه و مضمون و تجميع از صفحه ي 14 روزنامه ي اعتماد 10/10/1391 _
4-    همه ي آن چه خوانديد در يک صفحه ي روزنامه و در يک روز چاپ شده است و تازه اين همه ي ماجرا نيست. در همين صفحه و همين روز و از همين روزنامه مي خوانيم که سارقان 9 تن لوله دستگير شده اند. ورزشکاري که داروي انـرژي زا مي فروخت دستگير شده است و سه تـا از دانش آموزان مدرسه ي شين آباد پيرانشهر را که در کلاس درس به همراه 29 تن ديگر از بچه ها دچار آتش سوزي شده بودند و تا اين لحظه  ساعت 9 و سي دقيقه ي دوشنبه 11/10/1391  دو نفر از آن ها جان باخته اند براي ترميم پوست به بيمارستان مي فرستند.
5-    اين ها آيينه، تمام نماي چيست؟
نماينده ي دادستان در تشريح کيفرخواستِ متهمان زورگيري از صاحبان علوم انديشه ي کيفري خواسته است که با توجه به شرايط سنّي متهمان روي زواياي پيدا و پنهان اين پرونده تحقيق کنند. همين جا بايد گفت که اين پرونده يا اين حادثه که در آن چهار جوان 21 تا 23 ساله به يک مشتري بانک با قمه حمله کرده و پول او را ربوده اند، زواياي پنهان ندارد و همه ي آن چه هست، آشکار است.
6-    در اين جا ما با دو «قمه» روبه رو هستيم، يکي «قمه» اي که از بنز خارج مي شود و ديگري «قمه» اي که از روي موتورسيکلت خارج مي شود. راننده ي بنز و راننده ي موتورسيکلت هر دو از يک آبشخور فرهنگي و از يک پايگاه اجتماعي برخاسته اند، اما آن يکي در پرتو بهره برداري از استعدادش در مسير «بهره جويي» توانس

احمد فتحي